ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
در کتاب «یادداشت های یک دوست» می نویسد:
دوست من «دابلیو میچل» در یک حادثه وحشتناک موتورسیکلت دو سوم بدنش سوخت.چند سال بعد حادثه دیگری برایش اتفاق افتاد. در یک سانحه هوایی از کمر به پایین فلج شد. آیا امید خود را از دست داد؟
خیر. بلکه توجه او به پرستار زیبایی که در بیمارستان خدمت می کرد جلب شد. از خود پرسید:«چگونه می توانم دل او را به دست آورم؟»
دوستانش او را ابله خواندند. شاید در دل خود حرف آنها را تصدیق می کرد، با وجود این هرگز از رؤیاهای خود دست برنداشت.
“دابلیو میچل” آینده خود را در کنار این زن بسیار تابناک می دید. بنابراین از فنون جلب توجه و هوش و شوخ طبعی، روح آزاده ، و شخصیت پویای خود برای جلب توجه او کمک گرفت و سرانجام با وی ازدواج کرد.
بیشتر مردم اگر در شرایط او باشند برای رسیدن به چنین هدفی کمترین تلاشی هم نمی کنند ، اما او بخت خود را آزمود و زندگیش برای همیشه تغییر کرد.
پس تعلل نکنیم و بدانیم که ما بهترین افراد برای داشتن یک زندگی عالی هستیم. بنابراین نباید خود را محدود کنیم. با خودتان دوست شوید، بابت اتفاق هایی که در گذشته رخ داده خود را مجازات نکنید بلکه خود را از مشکلات برگیرید و به راه حل ها فکر کنید چرا که شما توانایی هر کاری را دارید …